www.Lover-Girls.com
نعره ی هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند
من از سکوت موریانه میترسم!
برآنچه "گذشت"
آنچه "شکست"
آنچه "ریخت"
"حسرت" نخور!
زندگی "اگر زیبا" بود؛
با گریه"شروع" نمیشد...
به درختان جنگل گفتم: شما با این عظمت چرا از تکه آهنی به نام "تبر" میرنجید؟
گفتند:رنجش ما از تبر نیست، از دسته ی آن است که از جنس خودماست!
"خانه دلت را از شیشه بساز ولی به سنگها بگو دلم از فولاد است"
باورم شد پاک بودن لذت است،
عاشقی سوزاندن حیثیت است،
باورم شد دوستی ها لحظه ایست،
بی وفایی قصه ای از زندگیست..
یه وقتایی خودمو بغل میکنم؛ و میگم: غصه نخور دیوونه!!!
من که باهاتم.
دیر باریدی باران...دیر..!!!
من مدتهاست در حجم نبودن کسی خشکیده ام...
دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی.
خشن تر , عصبی تر , کلافه تر , تلخ تر …!!!
و جالب تر اینکه با اطراف هم کاری نداری!
همه اش را نگه میداری…
و دقیقا" سرهمان کسی خالی میکنی که
دلتنگ اش هستی!!!
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی:
نه،هیچی...
دلم تنگ شده
براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه..
براي بودنت
شايدم لبخند خودم
دلم براي همه چيز تنگ شده جز
نبودنت!
برای خیانت ،
هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام
به انـــدازه تــــظـــاهـــر
به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت...
دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،
آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید...
سوار شو!
تو را هم تا خانه ات می رسانم...
به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
اﯾﻨﺠﺎ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ...
ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﺁﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ!
ﻗﺎﺿﯽ ﺟﯿﺮﻩ ﺑﻨﺪﯼ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
آنچه نقد است فقط جان توست،ﮐﻪ ﻗﺴﻂ ﺑﻨﺪﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی !
غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه..
کارمـــان به جایــی رســـیده که طـــوری بایـــد دلتنـــگ شـــویم
که به کســـی بـــرنخـــورد...!!
وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت,
از این همیشه ها که ندارند باورم ,
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم...
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن
می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است ! تنها
دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا.
می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ...
این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد !
و گونه کسی را سرخ نمیکند!
صدا …
دوربین …
حرکت …
باز هم برایم نقش بازی کن
پست ترین آدما کسایی هستن که
به دست گذاشتن رو نقطه ضعف دیگران بگن شوخی...
مانند شیشه
شکستنـــــم آسان بـــود . . .
ولی
دیگـــر به مــن دست نزن
این بار زخمی ات خواهم کرد
ه صدایش را نازک می کرد…
و نه دستانش را “آردی”…
از کجا باید به “گرگ” بودنش شک میکردم
احساس است…
مزرعــــه که نیست
هـــــی شخـــمش میـــــزنی لعنتــــــی…!
باران همیشه میبارد، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند!
نامردیست، آن همه اشک را به یک چشمک فروختند...
زمونه ازم پرسید چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ من اسم تو رو نگفتم
آخه رسم زمونه اینه که هرکسی رو دوست داری ازت میگیره
اگر بدانم اشک هایم گل زندگیت را آب میدهند همیشه گریه میکنم تا تو زندگی کنی
هیچکس هیچوقت مرا آرزو نمیکرد چون خندانم
همه گویند سرخوش است کسی چه میداند از غم این اتاق تاریک...
دیر باریدی باران...دیر...!
من مدتهاست در حجم نبودن کسی خشکیده ام...
Power By:
LoxBlog.Com |